دانشگاه و توسعه
فرشاد نوروزی؛
اشاعه ی فرهنگ ترویج علم در دانشگاه نه تنها بسته به پتانسیل های بالقوه ی دانشجویان ، که نیازمند همکاری و حمایت سایر نهاد های اجتماعی از جمله دولت، آموزش و پرورش و … نیز می باشد.
سالهاست که کشور های غربی به فکر تجهیز و برنامه ریزی در حوزه توسعه سطوح دانشگاهی می پرداختند و این توجه در ساختار توسعه یافته امروزه آنها مشهود است. آنها نگاه خود را معطوف به سرمایه گذاری بلند مدتی نموده اند که نمود آن عمیقا در بافت های درونی کشور رخ می نمایاند.
فراهم کردن زمینه های لازم برای رشد دانشجویان از اساسی ترین و بنیادی ترین افعال اجتماعی هر دولت برای توسعه زیرساخت های علمی خود می باشد. از شاخص ترین چهره ها در توسعه ی علوم در غرب می توان به فرانسیس بیکن اشاره نمود. از قرن ۱۷ و ۱۸ می توان شاهد این توسعه در قالب هایی چون تاسیس آکادمی های علوم، انتشار نشریات علمی، تالیف کتب درسی، توجه به برگزاری نمایشگاه ها و موزه ها با مضامین علمی و فناورانه و…. . برنامه ریزی های بلند مدتی که در زمان های دور در اروپا رخ داد امروز آن را در بالاترین سطح علمی قرار داده است، نمی توان با تصمیم گیری های عجولانه، یکباره و حساب نشده به میدان رقابت با بزرگان علم پرداخت؛ اما انسجام و برنامه ریزی بلند مدتی که به طور حساب شده و دقیق باشد که حمایت نهاد های دولتی را نیز به همراه خود داشته باشد می تواند در بلند مدت سبب رشد و پویایی هر چه بیشتر جوامع گردد.
دانشگاه به عنوان مهمترین نهاد در حیطه ی بلوغ اجتماعی انسان های جامعه باید در مرکز توجه و برنامه ریزی های دولت قرار گیرد. فعالیت های دانشجویان هر دانشگاه باید در مرکز توجه نهاد های اجتماعی – دولتی قرارگیرد و ضمن حمایت از این فعالیت ها اسباب انگیزش در دیگران دانشجویان را فراهم نمایند.
متاسفانه در جوامع عقب مانده بدلیل سطح ابتدایی توقعات و غفلت از اهمیت زیر ساخت ها تنها به رو بنای رشته های علمی پرداخته می شود. فراموش دشن علوم انسانی و تنها پرداختن به رشته های کاربردی می تواند پیامدهای منفی جبران ناشدنی را فراهم آورد.
علوم انسانی به عنوان زیربنای فرهنگ و هویت یک جامعه در کنار دیگر شاخه های علوم حائز اهمیت است. جامعه ای که فرهنگی برای خود نداشته باشد یا تاریخش را فراموش کند خیلی زود از صحنه ی جهانی پس زده می شود.
عدم توجه به مهمترین ساختارهای اجتماعی و علمی در کشور و کنار گزاردن نگاه دقیق و اصولی به توانایی های افراد جامعه و تنها توجه به برخی از رشته ها، توسعه ای واپسگرا و ناقص را به همراه خواهد داشت. توسعه باید در تمامی رشته ها باشد.
از سویی پرداختن صرف به دانشگاه ها و عدم آمادگی برای ورود به عرصه ی اجتماعی نیز از دیگر آفت هایی است که دانشجویان با آن سر و کار دارند. متاسفانه بدلیل عدم آمادگی جامعه برای حضور نیروی متخصص جدید و البته استفاده عمومی صاحبان مشاغل از ایده های سنتی و عدم اعتماد به تکنولوژی های روزآمد دانشگاهی سبب می شود که در اشتغال به کار دانشجویان فارغ التحصیل از دانشگاه های نازل و دانشجویانی که با بالاترین سطح علمی در دانشگاه های درجه نخست تحصیل نموده اند هیچگونه تمایزی نباشد.
شاید یکی از وحشتناک ترین پدیده های اجتماعی در حوزه ی دانشگاهی و علمی این باشد که دانشجویان فارغ التحصیل پس از یک دوره درگیری و تلاش و برای رسیدن به این نقطه دچار دلزدگی و پوچی کار خود شوند و به مشاغل غیر مرتبط و گاه کاذب روی آورند که این مسئله بدترین آفت برای یک جامعه که روی به توسعه دارد می باشد.
ایجاد انگیزش و توجه به دانشجویان و تعامل مستمر جامعه و دانشگاه از اساسی ترین نیازها برای توسعه پایدار یک جامعه می باشد، جهان آینده از آن مللی است که با تکیه به توان نیروی علمی خود به توسعه در ساختار آکادمیک و پژوهشی بپردازد.
در نهایت باید گفت در عصر حاضر موفقیت از آن کشوری خواهد بود که ضمن توجه به دانشجویان و نهاد حساس و تعیین کننده ی دانشگاه ، سیاست های عمرانی و شجاعانه ای را در پرورش و اشاعه ی علم و بصیرت در جامعه مبذول نماید.
ویژه نامه هجدهمین نمایشگاه بین المللی مطبوعات و خبرگزاری ها ۱۳۹۰ – شماره ۳