کمالِ مطلوب و هُنر: واکاویِ چیستیِ سُنّتِ نقاشی- موسیقی در شرق
مریم پیردهقان
چکیده
از دوران باستان همواره کسانی بودهاند که آرزوی تبدیلِ سطوحِ نامتجانسِ هستی بهیکدیگر را جهتِ دستیابی به «جسمِ متعالی» یا «کمالِ مطلوب» در سر میپرورانند و از آنجاکه وادی هنر نیز از قرونِ نخستین پیوندی ناگسستنی با اعتقاداتِ سنّتی داشت این مسأله در آن بهصورتِ یکیانگاریِ نقاشی و موسیقی پدیدار گشت. امّا استخراجِ اصولِ بنیادینِ اندیشهای که آثارِ ذاتاً متفاوتِ دیداری و شنیداری را در شرق به مثابهی تجربهای واحد در نظر میگیرد، به علّتِ عدمِ وجودِ پیشینهای مکتوب و مستقل بهسهولت امکانپذیر نیست. از اینرو نوشتار در راستای پاسخ به اینکه نظامهای فکری مختلفِ شرقی چگونه چنین ارتباطی را تعریف کردهاند و به بازنماییِ آن واکنش نشان دادهاند، با بهرهگیری از روشِ تطبیقی به این نتیجه میرسد که پیوندِ نقاشی و موسیقی در شرق علیرغمِ ریشهدوانیدن در اندیشههای باستانی و فلسفهای کیهانی مبتنی بر بازنماییِ هارمونیِ کُرات و مفهومِ وحدت، به سه طریقِ مختلف در ایران، هند و خاورِ دور دنبال میشود که آنهم ناشی از جهانبینیِ متفاوت و نوع تعبیر آنها از مفهومِ وحدت بود.