نگاهی به مفهوم زمان از منظر سنت آگوستین

 مجتبی اعتمادی‌نیا[۱]

 

آگوستین در دفتر یازدهم از کتاب اعترافات در بخش نسبتاً مفصل و با لحنی نیایش‌گونه به بحث از چیستی زمان می‌پردازد. زمان برای آگوستین نخست در مواجهه با مفهوم سرمدیت الهی که هر چیز در آن، حال به شمار می‌آید، رخ می‌نماید. پرسشی که در این باره توجه او را به خود جلب می‌کند این است که آیا پیش از آفرینش آسمان‌ها و زمین، زمان وجود داشته است؟ و اگر پاسخ این سوال مثبت است،‌ خداوند آنگاه به چه کاری مشغول بود؟ آگوستین بر آن است که خداوند در ساحتی فرازمانی (سرمدیت) آفریننده زمان است و بنابراین اگر زمان(پیش از خلقت آسمان‌ها زمین) وجود نداشته باشد، «آنگاه» نیز وجود نخواهد داشت تا از وضعیت خداوند در آن پرسش شود. «گذشته» و «آینده» نزد خداوند همواره «حال» است،‌ چرا که او همواره به عنوان خالق زمان، در ساحتی فراتر از زمان حضور دارد.

آگوستین تأمل بعدی خود در باب زمان را با پرسش از کیفیت وجود یا عدم وجود گذشته و آینده آغاز می‌کند. زمان گذشته و آینده ظاهراً وجود بالفعل ندارند و زمان حال نیز اگر از آن رو زمان است که به گذشته می‌پیوندد، پس چگونه می‌توان از وجود داشتن آن سخن گفت،‌ در حالی که جهتِ بودنش، نبودن آن است. از سوی دیگر، ما از زمان طولانی و کوتاه سخن به میان می‌آوریم، در حالی که آنچه وجود ندارد چگونه می‌تواند کوتاه و یا بلند باشد؟! آگوستین در پاسخ به این دشواری‌ها عقیده دارد که زمان گذشته و آینده، حقیقتاً وجود ندارد و در باب کوتاه و طولانی بودن زمانی مشخص باید گفت:

 «زمان مورد نظر ما در حال بودن، طولانی بود زیرا تنها آنگاه می‌توانست طولانی باشد که حال بود. آن زمان هنوز به گذشته نپیوسته بود… . ولی به محض آنکه به گذشته پیوست‌، دیگر طولانی نبود، زیرا دیگر اصلا وجود نداشت.» (آگوستین،‌ ۱۳۸۰: ۳۶۷)

اما آگوستین همچنان می‌پرسد که اگر آینده وجود ندارد، چگونه می‌توان آن را رؤیت نمود و اگر گذشته نیز چنین است، چگونه می‌توان آن را مد نظر آورد؟ وی در توجیه رؤیت امور گذشته عقیده دارد: زمان گذشته حقیقتا وجود ندارد، ‌اما این حافظه است که تصویر رویدادهای گذشه را در زمان حال برای ذهن حاضر می‌کند و ذهن آنها را زمان گذشته می‌انگارد. در باب رؤیت امور مربوط به آینده نیز، زمان آینده در واقع وجود ندارد بلکه ذهن با مشاهده علل و نشانه‌های اموری در زمان حال،‌ تصویری از امور و مفاهیمی که هنوز واقعیت نیافته‌اند به دست می‌دهد و آنها را ناظر به زمان آینده می‌انگارد،‌ حال آنکه رؤیت زمانی که هنوز وجود ندارد، محال خواهد بود.

به این ترتیب، آگوستین تقسیم سه‌گانه زمان به گذشته، حال و آینده را ناصواب و تسامحی تلقی می‌کند و بر آن است که در تقسیمی دقیق باید از اصطلاحات «حالِ امور گذشته»، «حالِ امور حاضر» و «حالِ امور آینده» بهره جست. بر اساس این تقسیم‌بندی، حال امور گذشته ناظر به حافظه، حال امور حاضر مساوق ادراک بلاواسطه و حال آینده ناظر به انتظار است. اگوستین معتقد است: تنها ‌با لحاظ این دقت نظرها می‌توان از تقسیم سه‌گانه زمان سخن به میان آورد.

آگوستین پاسخ به پرسش از چیستی زمان را امری سهل و ممتنع می‌داند که در عین وضوح ظاهری از غموضی عمیق برخوردار است. وی نظریه ارسطویی در باب زمان که آن را وابسته به حرکت اجرام آسمانی تلقی می‌کند را با استناد به ادله‌ای کلامی[۲] مردود می‌انگارد و زمان را گونه‌ای امتداد می‌انگارد، اما همچنان از خود می‌پرسد که آیا واقعا چنین است یا صرفاً زمان،‌ گونه‌ای امتداد، به نظر می‌رسد؟

آگوستین در پاسخ به این پرسش، این فرضیه را مد نظر قرار می‌دهد که چه بسا زمان، ‌امتداد خود ذهن باشد. او در نهایت، تمایل عمیق خود را نسبت به این عقیده ابراز می‌کند. وی در این باره بر آن است که زمان چیزی به جز نوعی اثرِ شیء در ذهن نیست که بلافاصله پس از تاثیرگذاری، رهسپار گذشته می‌شود. ذهن، اندازه‌گیری اثر شیء را در خود، اندازه‌گیری و ادراک زمان می‌انگارد. آگوستین تصریح می‌کند که «زمان یا همین است و یا من اصلاً آن را اندازه ‌نمی‌گیرم.» . به این ترتیب، حال، فاقد استمرار خواهد بود زیرا تنها در لحظه عبورش موجودیت دارد و گذشته و آینده نیز در پرتو نظم‌بخشی ذهن معنا خواهد یافت. بر اساس این تلقی از زمان، ذهن واجد سه عملکرد انتظار، توجه و یادآوری است که به ترتیب، به زمان آینده، حال و گذشته معنا می‌بخشد:

 « آینده که ذهن در انتظارش است از خلال حال که مورد توجهش است،‌ عبور می‌کند و به درون گذشته که به یادش می‌آورد،‌ رهسپار می‌شود.» (همان: ۳۸۲ ‌)

بنابراین، گذشته، طولانی نخواهد بود بلکه «یادآوری طولانی»،‌ «گذشته طولانی» انگاشته می‌شود و «انتظار طولانی»، «آینده طولانی».

این دیدگاه بدیع در باب زمان که نظیری در قرون وسطی ندارد و قرابت‌های قابل توجهی با نظرگاه کانتی در این باره دارد، تحسین برخی از فیلسوفان را برانگیخته است. راسل که خود با نظریه ذهنی بودن زمان موافق نیست، اما دیدگاه آگوستین را در این باره پرقوت ارزیابی می‌کند و آن را پیشرفت عظیمی در مقایسه با تلقی یونانی از زمان قلمداد می‌کند و حتی در قیاس با نظریه کانت آن را واجد بیانی بهتر و روشن‌تر می‌داند. (Russell,1945:354)

منابع:

– آگوستین(۱۳۸۰)، اعترافات، ترجمه سایه میثمی، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی، چاپ دوم.

Russell, Bertrand (1945), A History of Western Philosophy and Its Connection with Political and Social Circumstances from the Earliest Times to the Present Day, Stratford Press, INC, N. Y.

 

[۱]  دانشجوی دکترای فلسفه تطبیقی، دانشگاه علامه طباطبایی/ etemadinia@gmail.com

[۲] آگوستین با استناد به اجابت‌ دعای یوشع در نبرد بنی اسرائیل با ظالمان که در پی آن، خورشید و ماه از حرکت بازایستادند (یوشع، ۱۰: ۱۳)،‌ استدلال می‌کند که در آن حالت، در عین حال که زمان همچنان می‌گذشت،‌ خورشید واقعاً متوقف شده بود.