مور، ایده آلیسم و فهم عرفی

فرشاد نوروزی

درآمد

جرج ادوارد مور۱ (۱۸۷۳-۱۹۵۸) یکی از شاخص‌ترین فیلسوفان قرن بیستم در انگلستان متولد شد و تحصیلات خود را در کمبریج سپری نمود. وی را بنیان گذار فلسفه تحلیلی می‌دانند، البته این علی رغم نظر عده زیادی از صاحب نظران که گوتلوب فرگه را آغازگر فلسفه تحلیلی به شمار می‌آورند. مورتأثیر قابل توجهی بر اندیشه فلاسفه‌ای چون راسل، ویتگنشتاین و رایل داشته است. اما از این نظر که وی تنها در زمینهٔ فلسفه فعالیت داشته است از شهرت دیگر فلاسفه تحلیلی چون راسل برخوردار نیست. شهرت زیاد او به خاطر کارهایی است که در زمینه اخلاق و معرفت‌شناسی انجام داده است. یکی از کتاب‌های مهم او «مبانی اخلاق» است که به شکل متقن و البته چالشی به این حوزه پرداخته است. در حوزهٔ اخلاق مور توجه خاصی به نظریهٔ اخلاقی کانت دارد، مورد در سال ۱۸۹۸ رساله‌ای دربارهٔ اخلاق کانت نوشت که به واسطهٔ آن بورس شش ساله از کالج ترینیتی دریافت کرد.

 وی یکی از منتقدان مکتب ایدئالیسم است، مور نیز مانند پوزیتیویست‌ها به رد هر گونه ایده‌آلیسم و متافیزیک می‌پردازد و در مقاله‌ای با عنوان رد ایدئالیسم (۱۹۰۳) رسماً فلسفه تحلیلی را آغاز می‌نماید. پیش از آن مور در ۱۸۹۹ مقاله ماهیت حکم ۲ را نگاشت که آغاز فعالیت وی محسوب می‌شود و در مقاله‌ای با عنوان دفاع از فهم عرفی۳ (۱۹۲۵) به رد شکاکیت و ایدئالیسم پرداخت. در این مقاله فهم عمومی و عرفی که شاخصه آن اموری است که دربارهٔ آن قطعیت وجود دارد و ما بر آن تصدیق می‌نماییم، را به عنوان آراء و نظراتی در زمینهٔ عمومی شناخت ما از عالم معرفی می‌کند و این سطح‌شناختی را فهم عرفی می‌نامد؛ آنچه را که مور در نظر دارد یقینی بودن این چیز‌ها است به عبارتی باید گفت که همواره چیزهایی وجود دارد که ما اذعان به وجود یقینی آن‌ها داریم. مور همچنین فلسفه تجربه گرا را نیز از این جهت که در اخلاقیات منجر به سفسطه (سفسطه طبیعت گرایانه) می‌شود را نیز رد کرد.

مور بجای ایده آلیسم و تجربه گرایی شکلی افراطی از رئالیسم را پیشنهاد کرد، که متمرکز است بر فرضیه قلمرو گزاره‌ها به عنوان متعلق تفکر و واقع. در سالهای بعد، مور شیوه‌های تحلیل فلسفی‌اش را پالایش کرد. این پالایش با ترکیب شیوه‌های تحلیل فلسفی‌اش با نظریه «فهم عرفی» در باره جهان، ـ که در برابر حملات فیلسوفان شک گرا و نقاد، از آنجانبداری می‌کرد صورت گرفت. او بیشتر عمرش را در کمبریج درکنار دو دوست و همکارش، ‌راسل و ویتگنشتاین بسر برد. [Baldwin; ۲۰۰۴]

رد ایده آلیسم

مور زمانی به رد ایده آلیسم پرداخت که فضای غالب فلسفی چه در قاره و چه در فلسفه انگلیسی ایده آلیسم بود. وجه بارز تفکر ایده آلیسمی ذهن بود، و اینکه اساسا مور دقیقا این موضوع را مورد نقادی و به قولی حمله قرار می‌دهد. نقد بر جملهٔ ((وجود داشتن مدرَک شدن است.)) با این پیش فرض که مدرَک شدن منوط به حس نیست و امری ذهنی نیز در آن دخیل است آغاز می‌شود.

آنچه مور از این استدلال به صورت انضمامی استنتاج می‌کند این است که وقتی وجود داشتن به مثابهٔ مدرَک شدن است پس باید هر چه وجود دارد، تجربه شدنی باشد. سه مفهوم مبهم در این گزاره وجود دارد که مور هر یک را مورد بررسی قرار می‌دهد؛ نخست مدرک شدن است که در معنای عام به حس در آمدن معنا می‌دهد ولی مور در اینباره چنین می‌گوید:

((نمی‌خواهم آنقدر بی‌انصاف باشم که در مورد ایده آلیست‌های جدید، حکم کنم که اگر آن‌ها می‌گویند وجود داشتن مدرَک شدن است، از مدرک شدن فقط احساس را مراد می‌کنند. بر عکس کاملا با آن‌ها موافقم که، اگر اساسا وجود داشتن مدرَک شدن باشد، مدرک شدن باید چنان فهم و برداشت شود که شامل فقط احساس نباشد بلکه انواع دیگر واقعیت‌های ذهنی را، که ((فکر)) نام دارند، در برگیرد…))[مور؛ ۱۳۸۵ ص۱۶۵]

مدرک شدن اگر در معنای به حس درآمدن و تجربه شدن نباشد اساسا نمی‌توان آن را متعلق فکر یا حس دانست از اینرو باید مدرک شدن را در معنای آنچه که در حس و فکر مشترک است به شمار آورد. در حقیقت، در این مقاله مور در پی رجحان تجربه حسی بر ذهن و تعمیم آن بر تمایز میان ذهن و ابژه‌ها است.

او خاطر نشان کرد که تجربه، آگاهی ضروری از اشیائی است که تجربه آن‌ها غیر وابسته به ما است. سپس او این سخن را توسعه داد تا همانند ادراک اندیشه را نیز شامل شود. استدلال او این بود که حتی حقیقت یک گزاره پیشینی بیشتر از وجود جهان خارج به ما تعلق ندارد. از وقتی که او این نظریه را که گزاره صادق، متناظر با جهان خارج است، اتخاذ کرد، معتقد شد که گزاره‌ها غیر وابسته به ذهن و در ازای جهان خارج است.

با این حال مور نسبتا زود متوجه شد که این تئوری رئالیسم افراطی به آسانی قابل باور نیست. در آثاری که از ۱۹۱۱ به بعد به رشته تحریر در آورده است، باور به وجود گزاره‌ها را‌‌ رها کرد، زیرا که وی بیش از این نتوانست که باور کند که واقعیت به اندازه گزاره‌های صحیح دارای گزاره‌های غلط نیز هست. او هم چنین با توجه به متعلق تجربه، رئالیسم غیر قابل اعتراض خود را نیز‌‌ رها کرد و متمایل شد به این نظریه که متعلق تجربه حسی که او آن را داده‌ حسی نامید تمثال جهان فیزیکی است. در ‌‌نهایت در پرتو نظریه اخیرش او تصدیق کرد که بیشتر از آنچه که قبلا مفروض دانسته بود مشکل است تا بتوان نادرستی ادله شگ گرایانه سنتی را در ارتباط به شناخت جهان خارج پیداکرد. [Baldwin; ۲۰۰۴]

مور اینطور استدلال می‌کند:

بسیاری از انسان‌ها به یقین می‌دانند که بسیاری از گزاره‌ها صادقند و هرنوع توضیح یا بحث پیرامون آن‌ها را توضیح واضحات بدیهی و بدیهی گویی صرف می‌دانند و چون شک گرایی منکر قابل حصول بودن معرفت و یقین برای انسان‌ها است (در صورتیکه این موضوعات نزد مردم بدیهی است) بنابراین شک گرایی نه تنها رد می‌شود بلکه اصولا ً بی‌معنی است [مور؛ ۱۳۷۴]

و بدین ترتیب به رد شک گرایی می‌پردازد.

او همچنین در مقابل ایدئالیسم نیز استدلالی مشابه می‌آورد و می‌گوید که:

بسیاری از بدیهی گویی‌ها حاکی از وجود عینهای مادی و واقعیت زمان و مکان هستند، پس ادعای ایدئالیسم نیز رد می‌شود که می‌گوید صحبت درمورد چیزهایی مانند ماده و زمان و مکان بی‌معنی است. [مور؛ ۱۳۸۵]

فهم عرفی

مور در سخنرانی خود در سال ۱۹۳۹ با عنوان برهان عالم خارج استدلال نمود که – برخلاف ادعای ایده‌آلیست‌ها- یک نفر می‌تواند به آسانی و با نشان دادن وجود یک دست خود به وجود عالم خارج برهان اقامه کند. مور و راسل در سعی‌ای مشترک در پی ابطال نظریه‌های دو ایدئالیست انگلیسی یعنی «برادلی» (در حوزه آکسفورد) و «جی.‌ام. مک تگرت» (در حوزه کمبریج) بودند.

نوشته‌های متاخر مور در «چهار رساله» او تحت عنوان «درباره شک گرایی درمورد حواس» گردآوری شده که دو رساله نخست از آن‌ها یعنی «یقین» و «چهار شکل شک گرایی» در حمله به شک گرایی است و سومی یعنی «برهان جهان خارج» در مقابله با ایدئالیسم است و چهارمین مقاله او «دفاع از فهم عرفی» است، که درباره هر دو نحله شک گرایی و ایدئالیسم به بحث می‌پردازد.

مفهوم ماده در عالم در برگیرندهٔ سطح وسیعی از چیزهایی است که در اطراف ما وجود دارند و اساساً خود بدن‌های ما در قالب ماده است و همین طور اشیاء، زمین و… که ما در قبال این‌ها واژه موجود را به کار می‌بریم. اما عده‌ای اعتقاد دارند که بسیاری از فعالیت‌های انسان که عملاً هویت سوبژکتیو دارد، غیر محسوس و غیر مادی هستند و ما دربارهٔ آن‌ها آگاهی داریم. اما مسئلهٔ دیگری که در اینجا دارای اهمیت است این می‌باشد که با گسترش علوم تجربی ما برای فعالیت‌های ذهنی و سوبژکتیوی مانند شنیدن یا سخن گفتن و… نیز مابازاء مادی درونی داریم.

تمام اشیاء مادی در ابعاد زمانی و مکانی قرار گرفته‌اند و با یکدیگر ارتباط و فاصله فضایی دارند بستری که ما بر مبنای آن می‌توانیم حدود اشیاء را در آن معین نماییم. بدین ترتیب در چارچوب کلی فهم می‌توان ماده و امور ذهنی را دسته بندی نمود.

مور در «در دفاع از فهم عرفی» بر علیه ایدئالیست‌ها و شکاکان دلیل می‌آورد. این استدلال در دو بخش صورت می‌گیرد؛ در بخش اول او یک سری از گزاره‌ها را معرفی می‌کند و می‌گوید که در مورد هر یک از آن‌ها به یقین می‌داند که صادقند و در بخش دوم یک تک گزاره معرفی می‌کند که می‌گوید در مورد آن نیز با یقین می‌داند که صادق است. او در بخش اول دو نوع از گزاره‌ها را لیست می‌کند که بخشی ذهنی و بخشی از آن‌ها مادی هستند.

در مورد بخش دوم او این گزاره‌ها را در غالب یک گزاره بدین مضمون بیان می‌کند: «هر یک از ما می‌داند که بدنی دارد، تجربه‌هایی دارد و در زمانی معین بدنیا آمده و…». مور این دسته گزاره‌ها را نیز مانند گزاره‌های دسته اول کاملا ً بدیهی می‌داند یعنی او به یقین می‌داند که دیگران هم گزاره‌هایی را در مورد خودشان به یقین می‌دانند. در ‌‌نهایت او می‌گوید که ایدئالیسم تنها نادرست است نه متناقض ولی شک گرایی متناقض است.

البته برادعاهای مور نقدهای بسیاری نیز وارد شد. که از ایدئالیست‌ها گرفته تا شکاکان هر یک به نحوی برای دفاع از خود در برابر او جبهه گرفتند و عده‌ای حتی استدلالات مور را دلایل فلسفی نمی‌دانند، ولی شاید از کوبنده‌ترین حمله‌ها، نقد ویتگنشتاین بر مور بود.

ویتگنشتاین به مور یادآوری می‌کند موضوعی که در اینجا مطرح است مشکل دیدن صرف دست‌ها و یا ندیدن آن‌ها نیست زیرا ایدئالیست‌ها و شکاکان نیز آن‌ها را می‌بینند بلکه ادعای آن‌ها این است که چه برهان و دلیلی براستی یقینی، صادق و موجه برای اثبات جهان خارج قابل ارائه است؟

پی نوشت:

۱- George Edward Moore

۲- «The nature of judgment»

۳-این مقاله به زبان فارسی در مجله فلسفه نو شماره ۲ ترجمه شده است:

دفاع از فهم عرفی – جرج ادوارد مور، ترجمه الهه زمانی – ماهنامه تخصصی فلسفه نو -شماره ۲

*کتاب مبانی اخلاق به زبان فارسی منتشر شده است:

مور، جرج ادوارد، مبانی اخلاق، ترجمه غلامحسین توکلی و علی عسگری یزدی، انتشارات سمت و پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی؛ ۱۳۸۸

منابع

کتب:

۱- استرول، اورام، فلسفهٔ تحلیلی در قرن بیستم، ترجمهٔ فریدون فاطمی، نشر مرکز؛ تهران ۱۳۸۳

۲- مور، جرج ادوارد، مبانی اخلاق، ترجمه غلامحسین توکلی و علی عسگری یزدی، انتشارات سمت و پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی؛ ۱۳۸۸

۳- کاپلسـتون، فردریک، تاریخ فلسفه، ج ۸؛ ترجمه بهـاء الدینخرمشاهی، شرکت انتشارات علمـی و فرهنگی و انتشارات سروش؛ تهران، ۱۳۸۲

۴- دولاکامانی، کریستیان، تاریخ فلسفه در قرن بیستم، ترجمه باقر پرهام، انتشارات آگه؛ تهران ۱۳۸۰

۵- آپیا، آنتونی، درآمدی بر فلسفهٔ معاصر غرب، ترجمه حسین واله، انتشارات گام نو؛ تهران ۱۳۸۸

مقالات:

۶- مور، جرج ادوارد، رد ایده آلیسم، ترجمه مرتضی قرائی، نامه حکمت، شماره ۸؛ ۱۳۸۵

۷- _________، دفاع از فهم عرفی، ترجمه الهه زمانی، فلسفه نو، شماره ۲؛ ۱۳۹۰

۸- _________، برهان عالم خارج، ترجمه منوچهر بدیعی، ارغنون، شماره ۷-۸؛ ۱۳۷۴

۹- ملکیان، مصطفی، فلسفه: بازنگری فهم عرفی، متین، شماره ۱۴؛ ۱۳۸۱

۱۰- Baldwin، tom، George Edward Moore، Stanford Encyclopedia of philosophy; ۲۰۰۴

۱۱- Moore، G. E. (۱۹۲۲) Philosophical Studies، London: Routledge. (A collection of Moores important papers from the period ۱۹۰۳-۱۹)

۱۲- Moore، G. E. (۱۹۵۳) Some Main Problems of Philosophy، London: Allen &Unwin

۱۳- Moore، G. E. (۱۹۲۵) A Defence of Common Sense، in Contemporary British Philosophy، ۲nd series، ed. J. H. Muirhead، London: Allen &Unwin; repr. in Moore (۱۹۵۹) and Moore (۱۹۹۳)

این مقاله در شماره ۲ مجله فلسفه نو به چاپ رسیده است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *